آب لجن

وعشق... یادگاری که در این گنبد دوّار بماند

عشق شاعر شدن و شهره شدن کشته مرا !

غـم هـورا و  کـف و سـوت زدن کشـتـه مرا !

به دروغ از تـو سـرودم همـه ي عمـر ولـي

راست اين ست که عشق خود من  کشته مرا

حرف از اصلاح و عدالت زدم و ، واي به من

که غم نان شب و بچـه و زن  کشتـه مرا

پي بيگانـه دويديـم ، و ليـکـن گفتيـم :

« درد محروميت و حب وطن  کشته مرا »

چپ نرو ! راست نگو ! پلک نزن ! سرفه نکن !

اين همه مرز و حصار و قدغن  کشته مرا

جرأتي نيست مرا تا که بگويم : « دنيا !

عشق تو ، عشق به اين آب لجن کشته مرا »



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده برچسب:, توسط modir| |

Blog Skin

          www.bahar22.com برو بالا دوست عزيز